داستان های راز - بلیت هایی برای کنسرت  

 

 

سلام دوستان!

من یاوُر هستم و در بلغارستان زندگی می کنم. این داستان برهه ای از زندگی ام است که عمیقاً به قدرت کائنات ایمان پیدا کردم.

کنسرتی در آستانه برگزاری بود که مدتی طولانی در انتظارش بودم. واقعا دوست داشتم بروم، اما هزاران بلیت در همان ساعات اولیه به فروش رفت و موفق نشدم بلیت تهیه کنم.

مسئولین اعلام کردند چند روز قبل از برگزاری کنسرت دوباره تعدادی بلیت برای فروش در دسترس خواهد بود.

بنابراین، یک شب که روی تخت نشسته بودم، دفتر آرزوهایم را برداشتم و نامه ای به کائنات نوشتم.

در آن نامه گفتم که دو بلیت برای 25 سپتامبر میخواهم (تاریخ کنسرت), هزینه ی این درخواست را با “شکرگزاری” پرداخت خواهم کرد.

نامه را نوشتم و پس از آن به شیوه ی رها سازی ادامه دادم، با این باور که کائنات آرزوی مرا برآورده خواهد کرد.

یک هفته قبل از کنسرت، بلیت های جدید برای فروش در دسترس عموم قرار گرفت، اما قیمت ها خیلی بالا بود در نتیجه من و دوستم از رفتن به کنسرت منصرف شدیم. اما یادم آمد که در نامه ام تاریخ به تاریخ 25 سپتامبر اشاره کرده بودم پس هنوز جای امیدواری بود.

روز 24 سپتامبر شد، دوستِ یکی از دوستانم تماس گرفت و گفت که دو بلیت با یک سوم قیمت دارد، و از من پرسید که آنها را میخوام یا نه؟!

درست در همان لحظه هر گونه شک و تردید در ذهنم نسبت به قدرت کائنات از میان رفت و با تمام وجود ایمان آوردم هر آنچه که بخواهید، بدست خواهید آورد.

 

 

 

به جمع “خانواده قانون جذب” در کانال تلگرام بپیوندید

داستان های راز - بلیت هایی برای کنسرت  

داستان های راز - بلیت هایی برای کنسرت  

 

درباره ی نویسنده

سحر رضوی

دوستان خوبم, 1500 کامنت تو نوبت پاسخ دهی هستش، واقعا سخته بتونم جواب بدم، لطفا صبور باشید و از کامنت های موجود در سایت استفاده کنید. ممنونم ❤

2 نظر

    سلام…ممنونم از سایت خوبتون…واقعا مطالب امیدوار کننده ای دارید…
    فقط خواهشی ک ازتون دارم اینه ک داستان بیشتر بذارید…ب نظرم مؤثر ترین بخش سایتتون داستان هاست

یک پاسخ بگذارید برای فرشاد کنسل کردن پاسخ

در اینستاگرام همراه ما باشید

هر پنجشنبه انرژی درمانی گروهی در اینستاگرام


This will close in 10 seconds