درد و رنج را رها کنید  

 

از همین لحظه دیگر اجازه ندهید که روزتان زیر چتر گذشته قرار بگیرد.

آنچه در گذشته روی داده, تنها فصلی از کتاب زندگی شماست, بنابراین لازم نیست کتاب را ببندید, تنها کافیست به صفحه بعدی بروید.

برای همه ما پیش آمده است که در زندگی از تصمیمات خود با دیگران آزرده شده ایم.

اگر چه درد و اندوه ناشی از این تجربیات طبیعی هستند, در برخی موارد این درد برای مدتی پابرجا می ماند.

ما به دلیل احساس دلخوری و آزردگی, بارها و بارها آن اتفاقات را در ذهنمان مرور می کنیم و در نهایت نیز, فراموش کردن آن ها برایمان بسیار دشوار خواهد بود.

 

اما چاره چیست؟

چاره کار “بخشش” است.

بخشیدن دیگران یا خودمان به ما اجازه می دهد که بدون جنگیدن با گذشته خود, بر روی آینده تمرکز کنیم.

برای درک قدرت و تاثیر بی اندازه اتفاقات پیرامونمان باید از رویدادهای گذشته بگذریم.

بدون بخشش, زخم ها هیچ گاه درمان نمی شوند و رشد فردی صورت نمی گیرد.

البته این گفته به این معنا نیست که شما باید گذشته خود را پاک کنید, یا اتفاقات رخ داده را به دست فراموشی بسپارید, بلکه باید رنج کشیدن را رها کنید.

شما می توانید گزینه دیگری را انتخاب کنید: “از آن تجربه درس بگیرید و به زندگی خود ادامه دهید.”

 

سایر مطالب بخش “درس گرفتن از مشکلات”

 

 

مجله راز

نیمه اول آذر ماه – شماره 78

 منبع سایت قانون جذب

(استفاده از مطالب فقط با ذکر منبع مجاز می باشد)

 

 

به جمع “خانواده قانون جذب” در کانال تلگرام بپیوندید

درد و رنج را رها کنید  

درد و رنج را رها کنید  

 

درباره ی نویسنده

سحر رضوی

دوستان خوبم, 1500 کامنت تو نوبت پاسخ دهی هستش، واقعا سخته بتونم جواب بدم، لطفا صبور باشید و از کامنت های موجود در سایت استفاده کنید. ممنونم ❤

6 نظر

    ممنونم اززحمات شما.مطلب خیلی خوبی بودفقط اگرمیشه درباره ی راهکارهای بخشیدن دیگران هم بیشترمطلب بذارید

    سلام خسته نباشید
    یک سوال داشتم اگه لطف کنید زود جوابمو بدید ممنون میشم
    من تو سردرگمی بدی گیر کردم
    5 سال عاشق یک نفرم و باهاش بودم یک رابطه سالم و ماک داشتم
    هیچوقت دویت نداشتم وارد رابزه ای بشم چون دویت داشتم اول همسرم عشقم باشه اما اتفاق افتاد
    و واقعا عاشقشم نمیشه اسمشو وابستگی گذاشت فقط
    خواستگاری برام اومد که همه ی خانواده موافق بودن و چون همیشه من میگفتم نه و ازدواج نمی کنم نزاشتن نه بگم گفتن همه ی شرایطی که خواستیو داره و شرایط تو رو قبول کرده پس بزار بیابن و اشنا شیم اگه منطقی بگی نه قبول می کنیم
    گفتم امادگی ازدواج ندارم و حسی نسبت به پسره ندارم اما قبول نکردن
    به مادرم گفتم کسیو دوست دارم و نمی تونم اما اگه به عشقم بخوام ازدواج کنم باید دوسال صبر کنم اونم واقعا منو می خواد اما الان واقعا نمی تونه و پدرش راضی نشد الان زنگ بزنه یک اطمینان به مادرم بده و ماردمفت نمی تونم بزارم صبر کنی دو سال که شاید نباد
    خوایتگاره اومد اگه من می گفتم نمی خوام با این حرفا تو خونه دعوا میشد
    تنش بدی ایجاد میشد
    اجازه نه گفتن نداشتم
    عشقم گفت ما تلاشمونو کردیم بسپریمش به خدا
    ما هم سپردیم به سرنوشت و خدا چون نمیشه باهاش جنگید
    من و عشقم رابطمونو تموم کردیم تا راحت تر باهاش کنار بیایم و تا زمانی که تکلیف معلوم بشه
    تو این فاصله من بازم خواستم به خانوادم صحبت کنم دیدم راهی نیست سعی کردم به خواستگارم فکر کنم که خوبه که خوشبخت میشم
    که عشقم بخشی از زندگیمه فقط
    سعی کردم منطقی برخورد کنم که با عشقم زندگیم خیلی سخته که هست واقعا و زندگی ارزش جنگ نداره و روبا پردازی کنم واسه ازدواجم
    سعی کردم به خواستگارم نزدیک تر شم وقتی این ازدواج قرار صورت بگیره سعی کردم به پذیرمش تا واسم اسونتر باشه
    اما هرچی جدی تر میشه کلافه تر میشم یکروز خوبم یکروز بد
    دوست دارم تموم بشه همه چی و راحت بشم از این سردرگمی
    نمی تونم عشقم خیلی عمیقه نمی تونم ازدواج کنم
    میترسم از اینکه بعد ازدواجمم نتونم خوب باشم
    او خواستگار هم با امیدی می خواد ازدواح کنه
    می خوان چند روزه دیگه بیان واسه گذاشتن قرار مدارا و من میگم کاش نشه کاش همون اول جرات دعوا رو داشتم و میزدم زیر همه چی
    میدونستن نخالفتم باعث میشه خانوادم باهام نقل قبل نباشن و زندگیم سخت بشه اما الان دلم نمی خواد ازدواج کنم چرا دخترا تو ایران نمی تونن خودشون تصمیم بگیرن
    پدر و مادرم می ترسیدن دور از جون بعد از مرگشون من تنها باشم
    کم اوردم نمیدونم چیکار کنم
    میدونم هر دختری نیاز به تکیه گاه داره
    اما من عاشقم دلم می خواد راحت بهش فکر کنم و به عکساش خیره شم اما نمی تونم دیگه حتی اینارو هم داشته باشم بعد ازدواجم
    بگید چیکار کنم تورو خدا

      سلام عزیزم, لطفا سوالت رو در 2 3 خط بپرس, برای ما مقدور نیست کامنتهای طولانی رو بخونیم.

    سلام. من آدمی ام که اصلا قدرت بخشش ندارم خیلی هم تلاش کردم.مدتی است از فامیل شوهرم ازرده شدم اونم به صورت دخالت در زندگی شخصیم و اهانت. نمیدونم چطور فراموش کنم و کنار بیام چون فراموش نکردن گذشته روی زندگی حالم تاثیر منفی گذاشته.
    با تشکر

یک پاسخ بگذارید برای ناردونه کنسل کردن پاسخ

در اینستاگرام همراه ما باشید

هر پنجشنبه انرژی درمانی گروهی در اینستاگرام


This will close in 10 seconds