مقابله با ترس  

 

آنتونی رابینز می گوید: “اگر نمی توانید, چاره ای ندارید و اگر چاره ای ندارید, می توانید.”

همان چیزهایی که ما از آن ها خیلی می ترسیم, بیشترین آزادی و رشد را برای ما فراهم می آورند.

اگر ترس آنقدر بزرگ است که شما را فلج می کند, مقدار خطر را کم کنید.

چالش های کوچکتر را به عهده بگیرید و راه ترقی را طی کنید.

بعضی ترس ها به قدری قوی هستند که می توانند شما را فلج کنند, مانند ترس از سوار شدن هواپیما یا بودن در آسانسور و … که می تواند بطور جدی مانع موفقیت شما شود.

خوشبختانه برای اکثر ترس ها راه حلی ساده وجود دارد, این روش در کتاب “ضربه های شفا بخش” توضیح داده شده است.

در این روش با دست بر روی نقاطی از بدن می زنید در حالی که تجربه یا چیزی را که از آن می ترسید, مجسم می کنید.

 

 

سایر مطالب بخش “غلبه بر ترس”

 

کتاب “چگونه از جایگاه فعلی به جایگاه دلخواهتان برسید”

جک کنفیلد

منبع سایت قانون جذب 

(استفاده از مطالب فقط با ذکر سایت منبع مجاز می باشد)

 

به جمع “خانواده قانون جذب” در کانال تلگرام بپیوندید

مقابله با ترس  

مقابله با ترس  

 

درباره ی نویسنده

سحر رضوی

دوستان خوبم, 1500 کامنت تو نوبت پاسخ دهی هستش، واقعا سخته بتونم جواب بدم، لطفا صبور باشید و از کامنت های موجود در سایت استفاده کنید. ممنونم ❤

23 نظر

    سلام خسته نباشید
    با وجود اینکه همیشه اتفاقات خوب برام میوفته اما از اتفاق افتادن بعضی چیزا ترس دارم…..مثلا ترس از خوردن چیزایی که دوسدارم با وجود اینکه لاغر هستم ولی برای اینکه اندامم بهتر بشه ورزش میکنم اما اطرافیانمو میبینم که هرچی میخورن همینحور لاغر میمونن و من خیلی دوس داشتم جای اونا بودم ولی من اگر یه شکلات بخورم بلافاصله ورزش میکنم آیا این ترسه؟ خانم فلورانس اسکاول شین گفته بودن از هرچی بترسی به سراغت میاد…چطوری این ترسو از بین ببرم؟ و ممنون میشم راهنماییم کنین

      سلام
      عزیزم مطالب بخش غلبه بر ترس رو بخون و از جملات تاکیدی در این مورد رو تکرار کن

    یعنی جملات تاکیدی در این مورد و هروز تکرار کنم ؟ یعنی با این کار ممکنه مشکلم حل شه ؟

      جملات رو دو هفته تکرار کن و سپس رهاسازی
      ایمان داشته باشی هیچ مانعی سررراهت قرار نمیگیره

    خیلی ممنونم عزیزم

    سلام سحرعزیز، خداقوت
    من باردارم و نزدیک به دو ماهه دیگه نوبت سزارین دارم
    اینقدر میترسم در حد وحشت ،که شبها همش کابوس میبینم و همش تصوری از اتاق عمل دارم مثل هیولاا اینکه حالم بد بشه و نتونم تحمل کنم و هزاران فکر منفی دیگه…. ، نمیتونم با خودم کناربیام و شرایط زایمان طبیعی هم ندارم
    لطفا راهنمائیم کن چه کاری انجام بدم بتونم غلبه کنم چون خودمم میدونم بخاطر فکر و حساسیت زیادی برای خودم مثل غولش کردم متاسفانه .
    ممنونم

      سلام عزیزم مبارک باشه
      سزارین که ترس و و حشت نداره وقتی تو بیهوشی هستی
      میتونی تجسم خلاق داشته باش که به خوبی و خوشی فرزندت بدنیا میاد
      افکارت رو مثبت کن و نگران چیزی نباش وقتی میدونی که افکارت حساسیت زیاد هست خیلی راحت با جایگزین کردن افکار مثبت میتونی غلبه کنی

    سلام مرضیه جان…من و امیرعلی همدیگرو دوس داریم اما من ازهمون اول ارس از دست دادنش و مخالف خانوادهارو داشتم تااینکه واقعا اتفاق افتاد وکلی مشکل سرراهمون سبز شد من نزدیک دوماهه این ترسو داشتم ک نکنه خانوادش راضی نشن نکنه باباش ساپورتش نکنه نکنه امیرعلی جا بزنه…دوهفته پیش امیرعلی به خانوادش راجب من گفته واینکه خانوادش مخالفت کردن چون شهر ومحل زندگی ما ازهم دوره واینکه پدرش اصرار داره بادخترهمسایشون ازدواج کنه…ازطرفیم پدرومادرش باهم اختلاف دارن ومیخان ازهم جدا بشن از بس غصه خوردم داغون شدم…نمیدونم چیکارکنم.امروز بخودم اومدم و گفتم با غصه خوردن هیچی درس نمیشه..بنظرتو چیکار کنم هم اروم بشم هم ان شاا…مشکلاتمون حل بشه و ب امید خدا بهم برسیم…توروخدا زوتر جواب بدین و واسم دعا کنید…ممنونم

      سلام عزیزم
      از قدیم هم گفتن از هر چی بترسی ، سرت میاد و متایفانه خودت این مورد رو جذب کردی
      الان میتونی به فرشته ی نگهبان خانواده ش نامه بدی و درخواست کنی مخالفتی نداشه باشن و هر چیزی که لازمه بهشون گفته بشه

    مرضیه جان لطفا زوتر جواب بدین…ممنونم

    سلام مرضیه جان…امیدوارم حالت خوب باشه عزیزم..مرضیه جان در رابطه با سوال قبلیم ک بالای همین سوالمه…شما گفتین که نامه بنویسم به خانوادش که مخالفت نکنن…اما من چون پراز ترس بودم اول این دوهفته مدیتیشن کردم وکتاب ۴اثرروخوندم که واقعا ارون شدم .واینکه از خدا طرح الهیمو خواستم و جملات تاکیدی رو میگم واینکه امیرعلی خیلی ناامیده و میگه من تنهام و خانوادم راضی نمیشن و خیلی افسرده شده و یجورایی از منم فرار میکرد و جواب منو دیر میداد و همش میگفت ازت خجالت میکشم و این حرفا…منم رهاش کردم و ده روزیه ازش سراغ نگرفتم و تواین ده روز جملات تاکیدی رو میگم و نامه ب فرشته عشقش دادم و طرح الهیمو خواستم و نشونه میخام…نشونه هم دیدم ولی هنوز نه من ازش سراغ گرفتم نه اون…نمیدونم خودم بهش پیام بدم یا صبر کنم خودش بیادواز طرفی مشکل ما ساپورت نکردن پدرشه ک زورگوهستش و خانوادش که راضی نیستن چون شهرما ازهم دوره و من دوسال که من ازش بزرگترم که مشکل اونافقط بخاطر اینه ک شهرما ازهم دوره و خانوادش میخان اون با دخترهمسایشون ازدواج کنه…نمیدونم چیکار کنم الان؟!به فرشته عشق خانوادش نامه بدم که راضی بشن و خودمم باز برم سمتش چون اون همش میگه من ازت خجالت میکشم وشرمندت شدم.مرسی لطفا سوال منو کامل نذارین توسایت چون از آشناهامون عضون نمیخام بفهمن.مرسی لطفا راهنمایم کنین

    سلام من سوال پرسیدم اما الان که اومدم ببینم جواب داده شده یانه غیب شده…مرضیه جان در رابطه ب سوال قبلیم که بالای همین دیدگاهه…که شما گفتین نامه به فرشته عشق خانواده امیرعلی بدم مخالفت نکنن…من اول یه دوهفته مدیتیشن کردم و کتاب چهار اثررو خوندم چون واقعا پراز ترس و انرزی منفی بودم و شروع کردم ب جملات طرح الهیم و امیرعلی خیلی ناامیده همش میگه من تنهام کسی پشتم نیس و خانوادم ساپورتم نمیکنن منم دیدم هی داره انرژی منفی میده و داره ازم فرار میکنه رهاش کردم الان ده روزه سراغی ازش نگرفتم وخودشم همش میگه من شرمنده توشدم و ازت خجالت میکشم خبری ازم نگرفته…جملات تاکیدی طرح الهی رو میگم ونامه ب فرشته عشق امیرعلی ام نوشتم نشونه هم دیدم ولی الان که ارامش دارم نمیدونم پیام یاخبری از امیرعلی بگیرم یا صبرکنم خودش بیاد واینکه نامه به خانوادش بنویسم که مخالفت نکنن و امیرعلی رو ساپورت کنن…ممنون میشم راهنمایم کنین

      عزیزم سوال شما پاک نشده ، تایید نشده بود

      نامه هارو نوشتی رهاسازی کن و شکرگزاری کن
      زمان الهی خواسته ات برسه حل میشه
      خانواده ش مخالفن به فرشته ی نگهبانشون نامه بده و هر درخواستی هست رو توی نامه ذکر کن

    مرسی عزیزم…خیلی حس خوبی دارم وقتی به سایت سرمیزنم

    سلام و ممنون از مطالب خوبتون من از عاشق شدن واقعا میترسم و هرزمانی که حس کنم دارم عاشق میشم سریعا اون فرد و رها میکنم چیکار کنم احساساتم و کنترل کنم و بتونم به طرف مقابلم نزدیک بشم

    سلام ممنونم از سایت ومطالب خوبتون گرچند تازه آشنا شدم ولی خیلی عالی است .
    سوالی دارم ! من از ترس اجتماعی ویا هراس اجتماعی به شدت رنج میبرم،این ترس به حدی است که در موقع صحبت کردن کلماتم فراموش میشود صدایم میلرزد وچشمانم بیخود،
    این مشکل خیلی وقتا انگیزه ی درس وتحصیل را ازم دور کرده، من همیشه آرزو داشتم یک سخنران موفق وبا جذبه باشم اما این مشکل سد راهم شده واز خیلی فعالیت های اجتماعی،وگروهی دور میشوم ، اینم بگم که دلیل اش بزرگ شدن من در خانواده کاملآ دیکتاتوری است که از کودکی حق ابراز عقیده ونظر نداشتم همانطورکه الآن ندارم وگاهی هم نمیتوانم حرف بزنم در خانواده،خاطرات بد گذشته از کودکی نسبت به رفتار وتربیت خانواده به عهده دارم که قابل فراموش نیست واینها ذهنم را به سوی ترس واظطراب اجتماعی سوق داده است.
    ممنون میشم راهنمایی وکمکم کنید

      سلام دوست عزیز، خبر خوبی براتون دارم و اون اینه که تمام مواردی رو که گفتید به راحتی با تمرین می تونیم حلش کنید.

      اگر دوست دارید سخنران خوبی بشید، هیچوقت دیر نیست، تو گوگل به فارسی سرچ کنید آموزش سخنرانی و سخنوری، بعضی از سایت ها دوره های رایگان دارن که تمرینات خیلی خوبی رو آموزش دادن، اونارو یاد بگیرید و انجام بدید.

      بعضی چیزها مهارت هستن و با تلاش و پشتکار به وجود میان. بعد از اینکه مدتی این تمرینات رو انجام دادید سعی کنید اول تو جمع های دوستانه گاهی صحبت کنید، بعد تو خانواده و در نهایت تو کلاس زیاد داوطلب بشید که درمورد چیزی نظر بدید یا کنفرانس داشته باشید، فکر می کنم با تمرین مداوم بعد از 4 5 ماه تاثیرات مثبت خیلی زیادی رو در خودتون ببینید.

      در کنارش برای افزایش اعتمادبنفسشون از مطالب سایت استفاده کنید، امیدوارم که موفق باشید و به جاهای بزرگی برسید.

        ممنونم از راهنمایی تون

        موفق باشید

یک پاسخ بگذارید برای مرضیه کنسل کردن پاسخ

در اینستاگرام همراه ما باشید

هر پنجشنبه انرژی درمانی گروهی در اینستاگرام


This will close in 10 seconds