باید افکار محدود کننده و منفی درباره موقعیت ها یا توانایی ها شخصیتان که ممکن است, مانع موفقیتتان شود, را مشخص کنید.
از خود بپرسید, اگر آنها حقیقت نداشته باشند چه؟
اگر تمام استعدادها و توانایی های لازم برای انجام هر کاری را داشتید تا به هرچیزی در زندگی, دست پیدا کنید, چه؟
اگر موفقیت برای شما تضمین شده بود چه اهدافی را برای خود, تعیین می کردید؟ از امروز چه کاری را متفاوت انجام می دادید؟
هفت حقیقت, درمورد شما:
1- شما حقیقتا شخصی خوب, عالی و بی نهایت ارزشمند هستید.
2- شما در بسیاری از جنبه ها مهم هستید.
3- شما پتانسیل بی اندازه ای دارید و می توانید زندگی و دنیای مورد علاقه خود را خلق کنید.
4- جهانتان از هر جنبه, با نحوه فکر کردن و میزان اعتقاداتتان می سازید.
5- شما همیشه آزاد هستید تا محتوای تفکرات و جهت زندگیتان را انتخاب کنید.
6- شما با سرنوشت عالی در این کره خاکی, پا گذاشته اید: آمده اید تا کار خارق العاده ای درمورد زندگی خود, انجام دهید.
7- هیچ محدودیتی برای آنچه که می توانید انجام دهید, باشید, یا داشته باشید, وجود ندارد, مگر محدودیتی که با افکار خود در زندگیتان ایجاد می کنید.
بزرگترین دشمنی که با آن روبرو خواهید شد, ترس ها و تردیدهای خودتان است, آنها افکاری هستند که حقیقت ندارند و از آنجایی که سالهاست که آنها را پذیرفته اید, بنابراین تا الان آنها را زیر سوال نبرده بودید.
کتاب قورباغه را ببوس
برایان تریسی
2 نظر
سلام ممنون میشم راهنماییم کنید
من یه مدت با یکی دوس بودم ولی الان یه سوال برام پیش اومده من تو این مدت اصلا به این موضوع فکر نکردم که طرف با کس دیگه ای باشه یا خیانت کنه و کلا ادم مثبتی هستم ولی الان فهمیدم که با کسی هست حالا سوالم اینه مگه ما به هرچیزی فکر کنیم اونو جذبش میکنیم میخوام بدونم من چطوری خیانت جذب کردم ؟ البته اینم بگم اعتماد کامل به خدا دارم و قطعا خیری در این موضوع هست فقط الان نمیدونم چطوری جذبش کردم
سلام عزیزم.
اعمال دیگران رو که ما دیگه جذب نمیکنیم.اختیار دیگران دست ما نیست.دوست شما به اختیار خودش اینکار و کرده شما دخیل نبودید.
این اتفاق باید میوفتاده … جزوی از زندگی دوستتون بوده
ایشون هم در طرح الهی زندگی شما نبوده و نیست
که اگر بود این اتفاق نمیوفتاد