خوشبختی در همین نزدیکی است | قانون جذب  

 

پسر بچه ای به روزنامه فروشی مشغول است, در خیابان ایستاده و با دهانی باز به تجاری غبطه می خورد که از اتومبیل هایشان پیاده شده و به دفترشان می روند.

پسر با خود می گوید, اگر همچین ماشینی داشتم, چقدر خوشبخت می شدم.

مرد تاجر نیز پشت میزش نشسته و با خود فکر می کند, اگر می توانست یک میلیون دلار دیگر به حساب بانکی اش بیافزاید, چقدر خوشبخت می شد.

پسر بچه ای به باغ سیبی می رود, از کنار سیب های شیرین روی زمین می گذرد, زیرا سیب های قرمز که بالای درخت هستند بسیار وسوسه کننده هستند.

یک مرد متاهل نگاهی به زن های شیک پوش خیابان می اندازد و فکر می کند اگر همسرش مثل آنها زیبا بود, چقدر خوشبخت می شد.

شاید همسرش به مراتب از آنها زیباتر باشد, اما همسرش زیبایی او را نمی بیند, زیرا مرغ همسایه غاز است, دلیل بیشتر جدایی ها, گرایش مرد به سایز زنان است.

خوشبختی در همین نزدیکی است, جلوی چشممان, اما دور از دست رسمان.

زندگی هرگز کامل نیست و هرچقدر هم که دارایی داشته باشیم, باز هم چیزهایی کم داریم.

یک زن ثروتمند کلاهی زیبا می خرد, اما برایش کافی نیست, حال باید لباسی داشته باشد که با آن کلاه هماهنگ باشد. لباس جدید مستلزم خرید کیف, کفش, دستکش و وسایل دیگر است که صورتحساب سنگینی را پدید می آورد.

انسان مشتاق خانه ای کوچک در جنگل است, او خانه را می سازد, اما کامل نیست, باید باغچه و منظره ای زیبا داشته باشد, باز هم کامل نیست باید یک حصار زیبا و معبری ماشین رو براش بسازد.

داستان به همین شکل ادامه دارد و پایانی برای آن نیست, در حالی که خوشبختی و آرامش درست کنار ماست.

 

 

کتاب چهار اثر از ناپلئون هیل

منبع سایت قانون جذب 

(استفاده از مطالب فقط با ذکر سایت منبع مجاز است)

 

درباره ی نویسنده

سحر رضوی

دوستان خوبم, 1500 کامنت تو نوبت پاسخ دهی هستش، واقعا سخته بتونم جواب بدم، لطفا صبور باشید و از کامنت های موجود در سایت استفاده کنید. ممنونم ❤

یک پاسخ بگذارید

در اینستاگرام همراه ما باشید

هر پنجشنبه انرژی درمانی گروهی در اینستاگرام


This will close in 10 seconds