داستان های راز - از ژنده‌پوشی تا ثروت  

 

به عنوان یک دختر جوان، من همیشه فکر می‌کردم که در آینده قرار است چه اتفاقاتی برای من بیفتد. همیشه از زندگی خسته‌کننده و تکراری مثل از ساعت 9 صبح تا 5 عصر کار کردن و با یک چک کارمندی زندگی کردن، می‌‌ترسیدم.

در سن 22 سالگی من یک مادر تنها شدم و خانوادم به من هشدار دادند که زندگی با این شرایط خیلی سخت هست و واقعا هم بود, دخترم تنها دلیل شادی در زندگی من بود.

ما همیشه درگیر مشکلات مالی بودیم و تقریبا هیچوقت پول کافی نداشتیم, از اینکه مجبور می‌شدم بارها و بارها به دخترم بگویم که “متاسفم، الان نمی‌توانیم این هزینه را پرداخت کنیم”، متنفر بودم.

الان من 50 سالم هست و یک نوه دارم. دخترم، دامادم و پسرشان همه با من در یک خانه زندگی می‌کنند و آنها هم مشکلات مالی دارند.

من یک سال پیش خواندن راز را شروع کردم و واقعا زندگیم را بر اساس آن تحلیل کردم، آن چیزی که باعث شده بود رویاهای من تحقق پیدا نکنند، ترس‌های من بود.

دو تا از بزرگترین رویاهای من در این زمان، سلامتی و داشتن درامد بالاتر بود، اما در ازای آن نمی‌توانستم سخت‌تر کار کنم. آرزوی محالی به ذهن می رسید. حتی خودم مطمئن نبودم چطور می‌توانم از پل میان آنچه هستم و آنچه می‌خواهم باشم، عبور کنم.

یک اتاق کار در گوشه‌ای از خونمون راه انداختم، که پنجره‌ای رو به بیرون داشت و می‌توانستم از هوای آزاد بهره ببرم, این کار برایم لذت‌بخش بود.

در عرض چند هفته پس از راه‌اندازی اتاق کارم، دوستم که دنبال معلم آنلاین می‌گشت با من تماس گرفت. من به عنوان یک معلم آنلاین در اتاق کار خودم کار می‌کردم و ماهانه بیشتر از 600 تا 1200 دلار نسبت به گذشته درمد داشتم.

خیلی خوشحال بودم, ولی بعد از مدتی متوجه شدم که برای اینکه درآمد بیشتری داشته باشم، دارم به صورت تمام وقت کار می‌کنم و این واقعا آن چیزی که میخواستم نبود. بنابراین هدفم را اصلاح کردم و به کائنات گفتم “من می خواهم درآمدم دو برابر شود اما به صورت پاره وقت کار کنم.”

بعد از مدتی یکی از دوستانم که دنبال مدیر سیستم تمام وقت می‌گشت با من تماس گرفت. با پذیرفتن این کار درآمد من مقداری بیشتر می‌شد، نزدیک به 10%، اما باز کارم تمام وقت در خانه بود. مقداری تحقیق کردم و متوجه شدم که این کمپانی درگیری زیاد مالی دارد، و این باعث نگرانی من میشد. اما بعد از مشورت با دوستان و خانواده‌ام این کار را پذیرفتم.

با دیدن موفقیتم، تمام ترس‌هایم را کنار گذاشتم. به صورت خوشبینانه تمام فکرم را روی این موضوع که چطور می‌توانم درآمدم را دو برابر و ساعت کاریم را کم کنم، متمرکز کردم. مجددا درخواستم را با کائنات مطرح کردم و منتظر دریافت نشانه از طرف آنها بودم.

من برای استعفا با مدیر شرکت صحبت کردم و آنها به من پیشنهاد دادند که می‌توانم شغل نیمه وقت دیگری داشته باشم که آن را هم می‌توانستم از خانه انجام بدم. بدون هیج تردیدی قبول کردم.

در کمتر از 30 روز، حقوقم دو برابر شد.

هدف بعدی من بهبود سلامتی و کاهش وزنم هست و مطمئنم که با کمک از تفکر مثبت می‌توانم بهش برسم.

من همچنان به خواندن آموزه‌های راز ادامه می‌هم. هر چقدر بیشتر در این زمینه تفکر می‌کنم، بیشتر متوجه می‌شوم که چطور افکار مثبت مانند افکار منفی می‌توانند در زندگی و انتخاب‌های ما در اینده تاثیر بگذارند.

 

 

 

درباره ی نویسنده

سحر رضوی

دوستان خوبم, 1500 کامنت تو نوبت پاسخ دهی هستش، واقعا سخته بتونم جواب بدم، لطفا صبور باشید و از کامنت های موجود در سایت استفاده کنید. ممنونم ❤

4 نظر

    زیبا بود.
    بعضی وقتها اینقدر درگیر ترسهامون هستیم که فراموش میکنیم میشه ازش عبور کرد و چیزی برای ترسیدن وجود نداره و همش از باورهای ما سرچشمه میگیره .
    ممنون از شما

    سلام خانوم من یه سوال داشتم آیا با راز میشه چیزای طبیعی که داریمو عوض کنیم مثلا رنگ جلد لک های که رو پوست بدن مان است میشه با افکار مثبت و خواستن از بینش ببریم و آنچه میخواهیم بشیم؟

      سلام عزیزم، برای زیبایی پوست می تونی از تجسم خلاق استفاده کنی و بدنت رو دوست داشتی باشه، اینطوری نیروی عشق باعث می شه زیباتر بنظر برسی.

یک پاسخ بگذارید

در اینستاگرام همراه ما باشید

هر پنجشنبه انرژی درمانی گروهی در اینستاگرام


This will close in 10 seconds