تقریبا تا دو سال پیش، من درک درستی از “مثبت فکر کردن” نداشتم.
هر زمانی من در مورد تفکرات و گفته هایم فکر میکردم، و به افکار منفی میرسیدم، پیش خودم احساس میکردم که اینها چیزهای مهمی نیستند و نباید تاثیری در زندگی من داشته باشند.
من اعتقاد زیادی به خدا داشتم اما این اعتقاد من خالی از هرگونه هدفی بود. در زمان نیایش با خداوند، من همیشه به خودم فکر میکردم و در قید چیزهای مادی بودم.
سپس مرحلهای در زندگی من پیش آمد، که خیلی نگران شرایط و اتفاقات پیرامون خودم شدم. تمام امیدم را از دست دادم و با شرایط خیلی سختی مواجه شدم که انتخاب راه صحیح را برای من دشوار میکرد. از خودم پرسیدم “چرا زندگی من انقدر پیچیده است؟”
دو روز قبل از اینکه من این جمله را به خودم بگویم. من و خواهرم کتاب راز را که هر کسی درباره آن صحبت میکرد، خریده بودیم.
با اینکه این کتاب را خریده بودم ولی هیچوقت به خودم زحمت خواندش را ندادم چون فکر میکردم که خیلی کار بیهودهای است. زمانیکه من از خودم این سوال را پرسیدم که چرا زندگی من انقدر پیچیده است، دیدم که کتاب راز زیر میز من قرار دارد.
در عرض یک ساعت، من 30 صفحه نخست این کتاب را خواندم و در عرض همین یک ساعت، من بارها خندیدم یا از روی شادی گریه کردم، چون در نهایت چیزی شگفت انگیز را پیدا کنم که میتواند زندگیم را تغییر دهد.
روز بعد تصمیم گرفتم که برای مشاوره کاری، به بخش مشاوره مدرسهام بروم، چیزی که در طول عمرم هیچوقت انجام نداده بودم.
خیلی تعجب کردم که خانم مشاور قبل از اینکه من چیزی بگویم، درخواست من را میدانست. او برای من خیلی خوشحال بود و من به او گفتم که دوست دارم سرگروه پسران مدرسه شوم چون مسئولیتهای این کار به منم کمک میکند که بتوام در آینده بازیگر شوم.
خانم مشاور به من گفت که مسیری که در آن قرار داری را ادامه بده و از من خواست قبل از اینکه اتاقش را ترک کنم یک شعری را بخوانم. من شعر “اگر فکر میکنی” را خواندم و احساس شادی عمیقی را در وجودم احساس کردم و توانستم ارتباطی میان این شعر و زندگیم پیدا کنم.
اتفاقی که بعد از چند ماه برای من افتاد، کمتر از معجزه برای من نبود.
من رهبر پسران مدرسمان شده بودم و خانم مشاور مدرسه، مادرخواندهی روحانی من شده بود.
دوست دارم که داستان طولانیم را با این نتیجهگیری به پایان برسانم که افکار و باورهای ما هستند که به زندگی ما شکل میدهند. به طور مثبت به غیرممکنها، فکر کنید تا آنها را ممکن سازید.
Probhjot Singh از هند:
من فردی مثبت هستم که عاشق قانون جذب میباشم. رویاهایمان را زندگی کنیم.
سایر داستان های راز