هر اندیشه ارتعاشی دارد, هر اندیشه علایمی منتشر می کند و هر اندیشه علایمی مشابه خود را جذب می کند, این فرایند را قانون جاذبه می نامیم.
قانون جاذبه می گوید, هر چیزی جذب شبیه به خود می شود و بنابراین قانون نیرومند, افکاری که با یکدیگر جفت و جور هستند در یک خط قرار می گیرند.
بنابراین اگرچه طبیعت شما چنین اقتضا می کند که آرزوهایی در دل بپرورانید, می باید ارتعاشات شما با ماهیت آن ارتعاشات هماهنگ و در توازن باشد تا آرزوهایتان براورده شود.
به هرچیزی که تمرکز کنید باعث انتشار ارتعاشاتی می گردد و این ارتعاشات معادل خواسته ی شماست و معادل است با هدفی که می خواهید آن را جذب کنید.
اگر چیزی می خواهید که آن را ندارید, کافی است که توجه خود را بر آن معطوف کنید و بعد بر اساس قانون جاذبه, آن چیز را بسوی خود جلب کنید تا براساس این قانون ارتعاشی از شما به سوی آن فرستاده شود و آن چیز با آن تجربه برایتان روی دهد.
هم چنین اگر چیزی هست که نمی خواهید آن را داشته باشید و توجه خود را برنداشتن آن معطوف می کنید, برنابراین همین قانون ارتعاشات شما برنداشتن آن معطوف می شود, بنابراین بسوی شما جلب خواهد شد.
کلید جذب چیزی که در آرزویش هستید, این است که ارتعاشات وجود شما با آنچه مورد آرزوی شماست هماهنگی پیدا کند و ساده ترین راه برای دسترسی به هماهنگی ارتعاشات, آن است که تصور کنید که صاحب آن چیز شده اید.
وانمود کنید که در حیطه تجربه شما قرار گرفته است, افکار خود را بسوی لذت بردن از آن تجربه معطوف کنید و با این کار اجازه ورود آن چیز یا تجربه را به زندگی خود می دهید.
اکنون با توجه به احساسی که دارید می توانید به راحتی بفهمید که توجهتان از ته دل به این آرزو معطوف شده یا آنکه آن را نمی خواهید.
وقتی خواسته تان جذب شده یا وقتی احساس خوبی دارید معنایش این است که گستردگی عواطف شما از احساس رضایت و انتظار تا اشتیاق و شادی وسعت یافته است. اما اگر احساس بدبینی, اضطراب, ناامیدی, خشم و … دارید پس آرزویتان تحقق پیدا نخواهد کرد.
هنگامی که آگاهانه از عواطف خود با خبر شوید همیشه خواهید دانست که بخش پذیرنده خلاقیت شما چگونه عمل می کنید و دچار این اشتباه نمی شوید که چرا وقایع به نحوه دیگر پیش می روند.
عواطف شما راهنمای شگفت انگیزی برایتان می شوند و اگر به آنها توجه نشان دهید, می توانید خود را به سوی هر چه آرزو دارید رهنمون کنید.
کتاب بخواهید تا به شما داده شود
استر هیکز
2 نظر
منظورتون اینه که اگر از آرزوهامون احساس خوبی داشته باشیم امکان برآورده شدنش زیاده و اگر احساس بدی داشته باشیم طرح الهیمون نیست و قابل تحقق نیست؟
ببینید ما درمورد همه خواسته هامون احساس خوبی دارم, اما ممکنه طرح الهی ما نباشه.
شوهرم رو برای استخدام در شرکتی با پایه حقوق 4 میلیون تومن دعوت به همکاری کردن, همچی خوب پیش میرفت اونا هم اوکی نهایی رو دادن و قرار بود 2 هفته بعدش بره تو شرکت جدید کار کنه, خب از نظر ما این حقوق فوق العاده بود و خیلی خوشحال بودیم, اما از خدا خواستم چیزی براش پیش بیاد که طرح الهی زندگیش باشه, چون معتقدم که آدم باید تو کارش احساس آرامش داشته باشه, اما از دور حسادت برنامه نویسهای دیگه شرکت رو کاملا احساس می کردم.
خلاصه مدیر شرکت تماس گرفت گفت ما 1 هفته دیگه خبر می دیم که بیای یا نه, در حالی که قبلا اوکی شده بود, تو این فاصله احساس و نظر ما هم تغییر کرد ما دیگه دوست نداشتیم این کار جور بشه هرچند حقوقش عالی بود, در عوض فهمیدیم که تو کار قبلیش شرایطی برای پیشرفتش بوجود اومده و ما احساس کردیم که آینده شغلی کار قبلیش بهتره.
پس احساس خوب ما لزوما به این معنی نیست که باعث می شه ما بهش برسیم, ما می تونیم تو هر شرایطی بخوایم که طرح الهیمون پیش بیاد و خودمون هم همیشه افکار مثبتی داشته باشیم که چیزهای خوب رو جذب کنیم.