داستان هایی از فرشتگان – تصادف

داستان هایی از فرشتگان – تصادف

    کتی در اتوبان بود که تصادف شدیدی را در سمت دیگر بزرگراه ایالتی دید. او پرستار بود و به این فکر افتاد که بایستد و به آنها کمک کند. ماشین ها بسرعت در اتوبان در حال حرکت بودند و او از این بابت بسیار نگران بود, ندایی در درونت گفت بایست! همین که […]

بیشتر بخوانید