این کتاب نوشته دکتر الکساندر یکی از متخصصان موفق رشته مغز و اعصاب است که برای مدتی یکی از کتاب های پرفروش آمریکا بود. او در این کتاب از تجربیات خود هنگامی که در کما بود نوشته است.
ماجرا از این قرار است که دکتر الکساندر که به شدت فرد علمی گرایی بود و به هیچ وجه جنبه معنوی زندگی و خدا را قبول نداشت و نمی توانست آنها را به دانش خود ارتباط دهد، در اثر حادثه ای او هفت روز به کما می رود و هنگامی که هوشیاری جسمی خود را از دست می دهد به صورت خارق العاده ای به جهان ماورا سفر می کند و ذهن او تمام آگاهی های جهان را دریافت می کند.
در این تجربه از وقایعی اطلاع پیدا می کند که تا قبل از آن از آنها اطلاع نداشت و همین باعث ایجاد سوال در ذهن او می شود. تجربه او و تحقیقات پس از هوشیاری باعث می شود درک عمیقی نسبت به خود و جهان فیزیکی و معنوی به دست آورد و انسان کاملا متفاوت با دیدگاه کاملا متفاوت نسبت به جهان و خدا شود.
او در این کتاب سعی می کند این آگاهی را با انسان ها تقسیم کند و از تجربیات خود بگوید و این نکته را یادآور شود که فرصت بشر بسیار محدود است و باید برای شناخت درون خود و جهان اقدام کند. نقش روح در این دنیا انکار ناپذیر است.
دکتر الکساندر قبل از این تجربه نمیتوانست دانش خود را دربارهٔ مغز و عصبشناسی با اعتقاد به بهشت، روح و خدا تطبیق دهد اما امروز معتقد است که سلامت کامل هنگامی است که ما دریابیم خدا و روح واقعیت دارند و مرگ پایان موجودیت ما نیست، بلکه تنها یک انتقال است.
بخشی از کتاب:
عالم هستی آغاز و انتهایی ندارد و خدا هم در هر ذرهٔ آن حضور دارد. در واقع آنچه که ما انسانها تا به حال در توصیف خدا و عوالم معنویِ بالاتر گفتهایم شامل این بوده که بتوانیم آن مفاهیم را در حد درک خودمان پایین بیاوریم، به جای آنکه میزان درک خود را به سطح آن عوالم برسانیم. به عبارت دیگر، ما با توصیف ناقص خود، طبیعت شگفتآور آنها را خدشهدار کردهایم.
با وجود اینکه عالم هستی آغاز و پایانی ندارد، اما نقاط ابتدا و انتهایی را نیز شامل میشود. هدف از این نقاط شاخص، فراهم آوردن امکان ایجاد موجودات و شرکت آنها در شکوه و عظمت الهی بودهاست. نظریهٔ بیگ بنگ برای خلق جهان، یکی از همین «نقاط شاخص» خلقت بودهاست. دیدگاه اُم از بیرون و محیط بر تمامی خلقت است، که بالاتر از حتی بالاترین بُعدهایی است که من از دیدگاه خودم، به آنها اشراف داشتم. در آنجا دیدن، مترادف با دانستن بود. هیچگونه تمایزی بین تجربه کردن چیزی با فهم آن وجود نداشت.
این نقل قول که: ”من کور بودم، ولی اکنون میبینم” حالا مفهوم جدیدی برایم پیدا کردهاست. حالا میفهمم که ما در زندگی زمینیمان تا چه حد در مورد کیفیت واقعی عوالم معنوی کور هستیم، به خصوص افرادی مثل من که در گذشته، ماده را هستهٔ مرکزی واقعیت میپنداشتم و چیزهای دیگر- فکر، آگاهی، ایدهها، عواطف، روح- را فقط حاصل برهمکنش ماده تصور میکردم.
این درک و بصیرت برایم بسیار الهامبخش بود، چون به من امکان داد که ارزش و اهمیت فهم و درکی را که پس از ترک محدودیتهای جسم و مغز مادی در انتظار ماست متوجه شوم.
نام کتاب:
شاهدی از بهشت
نویسنده:
ایبن الکساندر
مترجم:
ابراهیم باقری
ناشر:
نسل نو اندیش
تعداد صفحات:
216
به زودی فروش آنلاین در سایت قانون جذب
نوشته شده توسط همکار خوبم میلاد
(در صورت استفاده از مطالب سایت قانون جذب، لطفا منبع رو ذکر کنید، ممنونم)
یادتون نره تو اینستا هم با من در ارتباط باشید
پیج های اینستامون:
متافیزیک
مثبت اندیشی
@ghanunejazb.ir
آخرین دیدگاهها