داستان هایی از فرشتگان – تصادف

داستان هایی از فرشتگان – تصادف

  دوریس با سرعت پنجاه مایل در ساعت روی یک پل طولانی رانندگی می کرد, که ناگهان درِ موتور پاشین باز شد  کاملا جلوی دید او را گرفت. او احساس کرد که ماشینش به سمت پایین منحرف شد و پس از گذشتن از خاکریز تنها چند اینچ مانده به آب عمیق, متوقف شد. رانندگان دیگر […]

بیشتر بخوانید
 داستانهایی از فرشتگان – تصادف مرگبار

داستانهایی از فرشتگان – تصادف مرگبار

  در بعد از ظهری به ظاهر آرام,  راجر با ماشین همکارش در راه بازگشت به منزل و رفتن نزد همسرِ چشم انتظارش بود. وقتی به اتوبان رسید, متوجه ترافیک سنگی که در مسیر جلو به وجود آمده بود شد, سریع پایش را روی ترمز گذاشت ولی ناگهان متوجه تویوتایی شد که از پشت سر […]

بیشتر بخوانید
 داستانهایی از فرشتگان – نوری که فرشتگان فرو می فرستند

داستانهایی از فرشتگان – نوری که فرشتگان فرو می فرستند

  هنگامی که از فرشتگان درخواست یاری می کنیم, تیم امدادگر آنها, در حالت آماده باش به سر می برد و آنن منتظرند که درست به موقع, وارد کار شوند. در شبی بارانی, مشغول رانندگی بود که ناگهان گوزنی وحشی درست در مقابل اتومبیل من از حرکت ایستاد. در حالی که فرمان اتومبیلم را به […]

بیشتر بخوانید
 داستانهایی از فرشتگان – گمشده

داستانهایی از فرشتگان – گمشده

  پنج سالی می شد که پدر امی به یکباره ناپدید شده بود, امی و مادرش بسیار نگران حالش بودند. او یکی از مقام های مهم ارتش بود و گاهی می شد که به دلیل حساسیت زیاد کارش نمی توانست با او و مادرش ارتباط برقرار کند. بنابراین آنها مجبور می شدند مدتهای طولانی در […]

بیشتر بخوانید
 داستانهایی از فرشتگان – فرشته ای نابهنگام

داستانهایی از فرشتگان – فرشته ای نابهنگام

  فرشتگان اغلب تسکین خاطری را در قالب پیام آورانی غیرمعمول به سراغ ما می فرستند, چنانکه “کرل کولی” برایمان نوشته است: در یک رستوران به عنوان صندوق دار مشغول به کار بودم که روزی ناگهان خبر یافتم که به سرطان مبتلا شده ام. من زنی تنها بودم, بدون هیچ خانواده ای که به تسکین […]

بیشتر بخوانید