داستان کوتاه – خودت را باور کن!
پسر مردی قالیباف, در جمع دوستانش از توانایی های بی نظیر خود, سخن می گفت. او سعی داشت ثابت کند که در کمتر از سه ماه می تواند, زیباترین قالی را ببافد. دوستانش در ادعای او شک کردند و همین باعث می شد او هیجان زده تر شود و با تلاش بیشتری به قانع […]
بیشتر بخوانید
آخرین دیدگاهها