داستان کوتاه - کیک مادر بزرگ  

 

پسر کوچکی برای مادربزرگش توضیح می داد که چگونه همه چیز ایراد دارد, مدرسه, خانواده, دوستان و …

مادر بزرگ که مشغول پختن کیک بود, از پسرک پرسید: “کیک دوست داری؟” و پسر پاسخ داد: “البته که دوست دارم.”

– روغن چطور؟

– نه!

– دو تا تخم مرغ؟

– نه مادربزرگ!

– آرد پی از آرد خوشت میاد؟ جوش شیرین چطور؟

– نه مادربزرگ, حالم از همه شان به هم می خورد!

– بله همه این ها به تنهایی بد بنظر می رسند, اما زمانی که به درستی باهم مخلوط شوند, یک کیک خوشمزه, درست می شود.

خداوند هم به همین ترتیب عمل می کند.

خیلی اوقات تعجب می کنیم که چرا خداوند باید بگذارد ما چنین دوران سختی را بگذرانیم.

اما او می داند که وقتی همه این سختی ها را به درستی در کنار هم قرار دهد, نتیجه همیشه خوب است.

 

 

(معرفی کتاب به زودی …)

کتاب “از کوتهی توست که دیوار بلند است”

سعید گل محمدی

منبع سایت قانون جذب 

(استفاده از مطالب فقط با ذکر سایت منبع مجاز است)

درباره ی نویسنده

سحر رضوی

دوستان خوبم, 1500 کامنت تو نوبت پاسخ دهی هستش، واقعا سخته بتونم جواب بدم، لطفا صبور باشید و از کامنت های موجود در سایت استفاده کنید. ممنونم ❤

5 نظر

یک پاسخ بگذارید

در اینستاگرام همراه ما باشید

هر پنجشنبه انرژی درمانی گروهی در اینستاگرام


This will close in 10 seconds