کتاب با اشاره‌ای کوتاه به افسانه نارسیس شروع می‌شود: «جوانک زیبایی که هر روز، در آبگینه‌ای صورت خود را می‌دید و به تماشای زیبائی خود می‌نشست تا … تا که روزی محو زیبائی خود شد، در آب افتاد و غرق شد. در کنار آبگینه گلی روئید بنام … نرگس»   کیمیاگر حکایت سفر پرفراز […]

  انسان بدنیا آمده است تا با تلاش خود زندگی را محقق سازد، اما همه اینها به خود او بستگی دارد. انسان میتواند این فرصت را از دست بدهد؛ میتواند نفس بکشد، غذا بخورد، پیر شود و در سراشیب گور سرازیر گردد؛ اما این زندگی نیست؛ این مردن تدریجی است …. ز گهواره تا گور. […]