داستان های راز – تعدادی از معجزه‌های بزرگ که برای من رخ داد!

داستان های راز – تعدادی از معجزه‌های بزرگ که برای من رخ داد!

  در ابتدای سال بدون اینکه چیزی از راز بدونم، یک مار را در اتاق مادرم دیدم و این موضوع باعث وحشت من می‌شد، چون من از مار خیلی می‌ترسم. همان ماه یکی از همسایه‌ها من را صدا زد و به من گفت که یک مار را در جلوی باغچه‌ی خانه‌شان دیده است و بسیار ترسیده […]

بیشتر بخوانید