یک سال پیش زندگی من در مسیری قرار گرفت که هیچوقت نمیخواستم.
همه ی دوستام، من رو ترک کردند، در درسم به شدت افت کرد، و من از یه بیماری رنج میبردم که باعث شد تا یک ماه نتونستم به مدرسه بروم. من کاملا احساس تنهایی و طردشدگی میکردم.
رفتن به مدرسه به عذاب روزانه ی من تبدیل شده بود و حتی به این فکر میکردم که مدرسم رو عوض کنم.
سپس مادرم، بهم کتاب راز رو نشون داد به این امید که در تغییر روند زندگیم به من کمک کنه.
و واقعا هم این کار رو کرد!
بعد از خواندن راز، من خودم رو شاد و خندان بدون هیچ بیماری با نمرات عالی تصور میکردم.
امروز، یک سال از اون روزها میگذره، من دوستای زیادی دارم، یه دوست پسر عالی دارم، متوسط نمره های درسی من 4.0 شده، و من در 6 ماه گذشته، حتی سرما هم نخوردم. من منتظرم که هر روز صبح از خواب بیدار شم تا ببینم کائنات چه چیز جدیدی رو برای من به ارمغان میارن.
من خیلی ممنونم که این شانس رو داشتم که بتونم این داستان رو با شما در میون بذارم و امیدوارم داستان من، بتونه به همه کسانی که در شرایط مشابهی با آنچه که من بودم، هستن، کمک کنه.
من الان ایمان راسخ دارم که زندگی من میتونه دقیقا همون چیزی باشه که من میخوام و من قصد دارم که از راز استفاده کنم تا بتونم در چند سال آینده، به دانشگاه رویاییم وارد شوم.
از راندا بران و تیم فوق العادش برای به اشتراک گذاشتن راز با من و خیلی افراد دیگه سپاسگزارم.
اوانورا از انگلستان
دختری که بابت هرچیزی در زندگیش به شدت سپاسگزاره.
سایر داستان های راز
4 نظر
سلام سحر جون
من با پسری دوست شدم که دوستش دارم و اون هم من را دوست داره ولی دید مثبتی در مورد ازدواج نداره و میگه ازدواج خوب نیست. من چه جوری میتونم نظرش را عوض کنم ؟ به کدوم فرشته باید نامه بدم و یا چه جمله تاکیدی را به کار ببرم؟
سلام عزیزم, این قسمت توضیح دادم,باید دنبال همسر الهیت باشی.
میشه با این قانون یه کاره غیر ممکن انجام داد،یه کاری که سرنوشت چند نفر توش دخیل هست،دوس دارم اوضاع یه جوری رقم بخوره که به کسی آسیب روحی نرسه،نمیتونم موضوع رو باز کنم.
فقط کارهایی رو می شه انجام داد که جزیی از طرح الهی زندگیمون باشه و ضمیر ناخودآگاهمون باورش داشته باشه.