داستان هایی از فرشتگان - تصادف | قانون جذب  

 

 

کتی در اتوبان بود که تصادف شدیدی را در سمت دیگر بزرگراه ایالتی دید.

او پرستار بود و به این فکر افتاد که بایستد و به آنها کمک کند.

ماشین ها بسرعت در اتوبان در حال حرکت بودند و او از این بابت بسیار نگران بود, ندایی در درونت گفت بایست!

همین که از ماشین پیاده شد, زنی به سمتش آمد و اسم کوچکش را صدا زد در حالی که تا حالا یکدیگر را ندیده بودند.

آن زن گفت که افرادی که تصادف کرده اند به کمکش نیاز دارند, وقتی کتی توضیح داد که نمی تواند از اتوبان رد شود, آن زن گفت, من کمکت می کنم.

زن به وسط جاده رفت و دستهایش را باز کرد تا خودروهای بزرگ را متوفق کند.

سپس دست کتی را گرفت و او را از اتوبان رد کرد و به مرد جوانی مجروح رساند که شدیدا به کمک نیاز داشت.

کتی برگشت که از آن زن تشکر کند, اما او ناپدید شده بود.

کتی تا رسیدن آمبولامس برای مرد جوان احیای قلب انجام داد و دعا کرد.

بعد از آن, کتی درمورد آن زن جویا شد, اما کس دیگری او را ندیده بود.

کتی اطمینان دارد که آن زن یک فرشته نگهبان بوده و آن شب مشغول به همیاری با یک فرشته بوده است.

 

 

کتاب آشنایی با فرشتگان

دکتر درین ویرچو

مترجم دکتر برازنده

منبع سایت قانون جذب 

(استفاده از مطالب فقط با ذکر سایت منبع مجاز می باشد)

درباره ی نویسنده

سحر رضوی

دوستان خوبم, 1500 کامنت تو نوبت پاسخ دهی هستش، واقعا سخته بتونم جواب بدم، لطفا صبور باشید و از کامنت های موجود در سایت استفاده کنید. ممنونم ❤

یک پاسخ بگذارید

در اینستاگرام همراه ما باشید

هر پنجشنبه انرژی درمانی گروهی در اینستاگرام


This will close in 10 seconds