درست مانند خیلی از شما، بعد از دیدن راز، من تلاش کردم که اطلاعات جدیدی را که بدست آوردم در زندگیم به کار ببرم.

اما میزان موفقیت من خیلی ناچیز بود. بعد از تلاش‌های بسیار زیاد، هیچ چیز مثبتی برای من اتفاق نیفتاد، تا جایی که تصمیم گرفتم که این کارها را رها کنم.

اگرچه یک چیزی درون من، به من می‌گفت که کتاب راز را یک بار دیگه بخوانم، تا بتوانم فهم بهتری از مفاهیم آن به دست بیاورم.

شروع به مطالعه نسخه الکترونیکی کتاب راز کردم، این دفعه احساس بهتری داشتم اما باز نتیجه ای برای من نداشت. با این وجود چون بخش کمی از کتاب باقی مانده بود، تصمیم گرفتم که تا انتهای کتاب را بخوانم.

در انتها، من احساس کردم که نگاهم برای همیشه به زندگی عوض شده. بعد از آن متوجه چیزهای کوچکی شدم که در زندگیم رخ داد. با اینکه خیلی تاثیر بزرگی در زندگیم نداشت، اما احساس خیلی خوبی داشتم. برای همین تصمیم گرفتم که تمام مفاهیمی که از راز به دست آوردم را در زندگیم به کار بگیرم حتی اگه احساس کنم تغییر چشمگیری برای من رخ نمیده.

حدودا 17 یا 18 روز بعد، به دلیل اینکه پولی برای پرداخت هزینه‌ی قبض موبایلم نداشتم، تلفنم قطع شد. این باعث شد که احساس بدی بهم دست بده، به خاطر اینکه من فارغ التحصیل و بیکار بودم و به شدت به موبایلم نیاز داشت چون ممکن بود که برای کار با من تماس بگیرند.

دقیقا همان روز، یک ایمیل که یک پیشنهاد کار بود را دریافت کردم، چیزی که تا حالا هیچوقت تو زندگی من اتفاق نیفتاده.

این کار یک موقعیت کاری معمولی و سطحی نبود، بلکه یک کار در اداره اصلی اعتبارات امریکا بود!

در حدود یک هفته بعد از دریافت ایمیل، با من مصاحبه کردند و درست یک هفته بعد از آن، مشغول به کار شدم، بدون هیچ طفره و رفت و برگشتی، من این کار را قبول کردم.

سپاسگزای بسیار قدرتمند است.

لطفا اگر داستان من را میخونید، برای تمام چیزهایی که دارید، سپاسگزار باشید تا به شما چیزهای بیشتری بخشیده شود.

نیکی از آتلانتا:

متولد و بزرگ شده‌ی آتلانتا، با راز در دانشگاه آشنا شدم و همواره تلاش میکنم که مفاهیم راز را در زندگیم اعمال کنم.

سایر داستان های راز

گروه ترجمه سایت قانون جذب (پریسا)

(استفاده از مطالب فقط با ذکر سایت منبع مجاز است)