فرض کنید برای کسی کار می کنید که به شما وعده داده؛ چنانچه از پس بعضی کارها بربیایید حقوق تان را اضافه کند.
او لیستی از این کارها تهیه می کند و شما به محض دریافت آن, سریع شروع به کار می کنید, تا هر آنچه از شما خواسته شده, انجام دهید.
طولی نمی کشد که همه آن کارها را انجام می دهید و نزد رئیستان بر می گردید.
او به شما می گوید: راستی یادم رفت بگو, یک لیست دیگر هم هست که باید انجام دهی تا حکم اضافه حقوق را امضا کنم.
چنانچه کسی با شما چنین رفتاری می کرد, چه احساسی به شما دست می داد؟ بسیار عصبانی می شدید, اینطور نیست؟
اما این شرایط درست همان کاری است که همیشه با خودمان می کنیم.
مدام به خود وعده می دهیم: هر وقت درسم تمام شد, هر وقت کار پیدا کردم, هروقت ازدواج کردم و …
بعد از آن که تمام این کارها را انجام دادیم و حتی نیز به اهداف خود رسیدیم, منتظریم آن جال خوب یا خوشحالی یا اعتماد به نفسی را که به خود وعده داده بودیم تجربه کنیم.
به جای اینکه برای رسیدن به کارهایی مختلف , احساس اعتماد بنفس کنید, باید سعی کنید شرایطی را ایجاد کنید که این اعتماد بنفس را همیشه داشته باشید.
شما مدام در حال وعده دادن به خود هستید که در صورت های مختلف به اعتمادبنفس برسید, اگر وزن ایده آل باشد, اگر چهره ام زیباتر باشد و …
مطمئن باشید شما در همین شرایط کنونی می توانید یک فرد موفق و با اعتماد بنفس بالا باشید, فقط کافی ست اعتماد بنفس خود را مشروط به موفقیت در کاری یا اتفاقی نکنید.
کتاب اعتماد بنفس
باربارا دی آنجلیس
3 نظر
سلام.خسته نباشید.در حال حاظر من به خیلی از اهداف و ارزوهایم رسیدم و معجزات برایم اتفاق میفتد همه واقعا خواهان برقراری ارتباط با منند ولی یک نفر که خیلی خیلی دوستش دارم زیاد با من گرم و صمیمی نیست.نه اینکه اصلا نیست اتفاقا به من لبخند میزنه و از این گونه موارد ولی اون چیزی که میخام نشده.چه کار باید بکنم؟شاید علتش اینه که وقتی میبینمش دست و پام رو گم میکنم.
سلام پسر گل, این قسمت رو خوندی؟ جملات تاکیدی طرح الهی معجزه می کنه, برای هر کاری می تونی ازشون استفاده کنی.
i wish you the best thing