داستان کوتاه - خودت را باور کن!  

 

پسر مردی قالیباف, در جمع دوستانش از توانایی های بی نظیر خود, سخن می گفت.

او سعی داشت ثابت کند که در کمتر از سه ماه می تواند, زیباترین قالی را ببافد.

دوستانش در ادعای او شک کردند و همین باعث می شد او هیجان زده تر شود و با تلاش بیشتری به قانع کردن آن ها بپردازد.

فردی که شاهد این ماجرا بود, نزدیک شد و گفت: “فرض کنیم همه ما را قانع کردی و ما باور کردیم که توانایی انجام این کار را داری, اما اگر خودت باور نداشته باشی که می توانی اینکار را انجام دهی, دیر یا زود ناتوانی ات, آشکار می شود و بعد از آن اعتماد دیگران نسبت به تو کم می شود.”

 

پس …

زمانی که ما به توانایی های خود اعتماد و باور داشته باشید, دیگر باور دیگران نباید زیاد برایتان اهمیت داشته باشد.

 

سایر مطالب بخش “داستان پند آموز”

 

 

کتاب “بازیگر زندگی باشیم, نه بازیچه آن”

سعید گل محمدی

منبع سایت قانون جذب 

(استفاده از مطالب فقط با ذکر سایت منبع مجاز است)

درباره ی نویسنده

سحر رضوی

دوستان خوبم, 1500 کامنت تو نوبت پاسخ دهی هستش، واقعا سخته بتونم جواب بدم، لطفا صبور باشید و از کامنت های موجود در سایت استفاده کنید. ممنونم ❤

4 نظر

    سلام دوست عزیزم سحر جون خیلی زیبا بود اتفاقا امروز در این زمینه گفتگو داشتیم و چقدر جالب شما هم گذاشتین .تشکر بانو

    سلام با عرض خسته نباشيد واقعا قانون جذب واقعيت داره و من بهش ايمان دارم هر كي اين قانون را تكذيب كنه معلومه كه در مورد زندگيش فكر نكرده و به درونش پي نبرده كه چي باعث شده اتفاقات بد كه در موردشون فكر ميكرده در زندگيش افتاده
    بنا به فرموده حضرت علي
    كسي كه فراوان به گناه فكر مي كند اين فكر گناهان را به سمت او ميخواند
    يعني به هر چي فكر كني همون اتفاق برات ميافته

یک پاسخ بگذارید

در اینستاگرام همراه ما باشید

هر پنجشنبه انرژی درمانی گروهی در اینستاگرام


This will close in 10 seconds